سه شنبه ها و گنجینه حکمت - موضوع: ثبت نام دانش آموزان 3

 ۱۴۰۴/۰۱/۲۰

با نام و یاری خــــداوند مهــــربان

 

هنگام ثبت‌نام پولی به عنوان حقّ ثبت‌نام می‌گرفتیم، به مرور زمان، افرادی که ما را می شناختند، علاقه‌مند می‌شدند بچه‌هایشان را ثبت‌نام کنند؛ امّا وقتی ساختمان نیمه‌کاره را می‌دیدند، با تردید می‌رسیدند: "مدرسه به اوّل مهر می‌رسد؟"

خانم حسابی، بنده ی خدا، آن سه ماه تابستان را از صبح تا بعدازظهر توی آن سر و صدای آهنگری و بنّایی نشست و ثبت‌نام ها را انجام داد و بدین ترتیب با یک اتاق، یک خطّ تلفن و یک کلاس، کار خود را آغاز کرد.

نکته ی مهمّ در ثبت‌نام سال اوّل این بود که ما هیچ تجربه‌ای نداشتیم و هر کس می آمد، خانم حسابی او را با خوشحالی ثبت‌نام می‌کرد. روزهای آخر شهریور، آقای روزبه تصمیم گرفت برای تثبیت مدرسه، دختر خود را از مدرسه‌ای که بود، به روشنگر بیاورد. وقتی برای این منظور به مدرسه‌ی قبلی رفته بود، با این واکنش مواجه شده بود: "دخترتان را به این مدرسه نبرید؛ ما هر دانش آموزی را که می‌خواستیم از دستش خلاص شویم، به این مدرسه فرستادیم."

آقای روزبه به مدرسه آمد و لیست بچّه ها را خواست.

نمره‌ها را بررسی کرد و ماجرا را توضیح داد. متوجّه شدیم ابتدای سال با تعدادی دانش‌آموز نه چندان قوی مواجه هستیم. ما خانم‌ها نگران بچّه‌ها شدیم؛ امّا مرحوم روزبه گفت: "من دختر خودم را به روشنگر آورده ام و عیبی ندارد. با این بچّه ها مدارا می‌کنیم و وقتی به سال سوم رسیدند و رفتند، یک سال صبر می‌کنیم و بعد دبیرستان را تاسیس می‌کنیم."

قرار شد برای سال بعد آزمون و گزینش در نظر بگیریم.

ادامه دارد...

نکته ها و خاطرات سرکار خانم حدادیان


>