سه شنبه ها و گنجینه حکمت - موضوع: حکایت شیرین روزهای نخست

 ۱۴۰۴/۰۵/۲۹

با نام و یاری خــــداوند مهــــربان

 

مدرسه با این مقدّمات از اوّل مهرماه کار خود را آغاز کرد. شاید جالب باشد بدانید که روز اوّل مدرسه برای تهیه ناهار بچّه‌ها و معلّم ها، هر خانمی پلوپز داشت، آمد و آن‌ها را دور تا دور یکی ار اتاق‌های خالی چیدیم.

یادم هست که خانم افشار باید سر ظهر می‌رفت و هنور ناهار آماده نشده بود. نمی‌خواستیم او که تازه وارد هست ناهار نخورده برود.

به هر مصیبتی بود وی را از وسط کوچه برگرداندیم و مقداری لوبیاپلو که قدری پخته بود برایش کشیدیم تا هم برای تدریس انرژی داشته باشد و هم اینکه ذهنیت منفی از کار ما نداشته باشد.

تقریبا هفته ی اوّل را به سختی به بچّه ها غذا دادیم.

 

نکته ها و خاطرات سرکار خانم حدادیان


>