با نام و یاری خــــداوند مهــــــربان
فقیری در کوچه های مدینه مشغول گدایی بود؛ فقیر وقتی به در خانه ی امام حسین (ع) رسید خواسته ی خود را در قالب شعر بیان کرد:
(کسی که حلقه بر در خانه ات می کوبد و به تو امیدوار است، نا امید بر نمی گردد.)
امام حسین (ع) مشغول نماز بودند. صدای سائل را که شنیدند نماز خود را کوتاه کرده و به اتمام رساندند.
به جناب قنبر فرمودند: از خرجی مان چقدر نزد تو مانده است؟
گفت: دویست درهم که مرا فرمان دادید تا میان اهل خانه تقسیم کنم.
حضرت فرمودند: آن را بیاور؛ کسی آمده که از ایشان به آن مستحق تر است.
امام (ع) پول را به فقیر بادیه نشین دادند و فرمودند: این را بگیر و بدان که من بر تو دلسوزم و از تو پوزش میخواهم؛ اگر ما در زندگی بهره ای داشتیم، بدان که باران بخشش ما بر تو فرو می ریخت؛ امّا روزگار بر ما تنگ گرفته . دستان ما از بخشش فراوان کوتاه است.
سخنان گرانبهای مرحوم آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا